Single ...یاد گرفته ام تنهایی را به بودن درجمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم ... Single |
انگار ديگر روزي نمانده براي زندگي ، انگار ديگر دنياي من بن بست شده ، راهي ندارم براي فرار از غمهايم…
اين هم جرم من بود از اينکه برايت مثل ديگران نبودم، کسي بودم که عاشقانه تو را دوست داشت ،دلي داشتم که واقعا هواي تو را داشت ….
ديگرگذشت ، حالا تو نيستي و من جا مانده ام ، تو رفته اي و من بدون تو تنها مانده ام ، تو نيستي و من اينجا سردرگم و بي قرار مانده ام….
فکر دل دادن و دلبستن را از سرم بيرون ميکنم ، هر چه عشق و دوست داشتن است را از دلم دور ميکنم،اگر از تنهايي بميرم هم دلم را با هيچکس آشنا نميکنم….
ديگر بس است ، تا کي بايد دلم را بدهم و شکسته پس بگيرم، تا کي بايد براي اين و آن بميرم؟
در حسرت يک لحظه آرامشم ، دلم ميخواهد براي يک بار هم که شده شبي را بي فکر و خيال بخوابم…
تو هم مثل همه ، هيچ فرقي نداشتي ، هيچ خاطره ي خوبي برايم جا نگذاشتي ،حالا که رفتي ، تنها غم رفتنت را در قلبم گذاشتي….
گرچه از همان روز اول ميخواستمت ، گرچه برايم دنيايي بودي و هنوز هم گهگاهي ميخواهمت ، اما ديگر مهم نيست بودنت ، چه فرقي ميکند بودن يا نبودنت؟
سوز عشق تو هنوز هم چهره ام را پريشان کرده ، دلم اينجا تک و تنها راهش را گم کرده ، اين شعر را براي تو نوشتم بي پرده ، هنوز هم دلت نيامده و خيالت ، خيال مرا پريشان کرده ….
نظرات شما عزیزان: