Single ...یاد گرفته ام تنهایی را به بودن درجمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم ... Single |
دیگر نشانی از من نخواهی یافت ؛
قامتم خم می شود
زیر هجوم دلتنگی ات ...
وقتی او که باید ، نباشد ؛ خورشید هم که باشی ، ســَردت می شود ...
بايد بدجنس باشي..!! تا عاشقت باشن......!!
بايد خيانت كني.........!! .......... تا ديوونه ات باشن...!!
بايد دروغ بگي...............!!........تا هميشه تو فكرت باشن...!!
بايد هي رنگ عوض كني......!!..............تا دوسِت داشته باشن...!!
اگه ساده اي ...!!...اگه باوفايي...!!....اگه يك رنگي...!!.........هميشه تنهايي
تنهايي ام فرشي نيست که زير پاي هر کسي پهنش کنم..
"سین"سیگار را با"ت"تنهایی
باهم "ست"کرده ام میبینی؟
اگرمن بیخیال شوم این کلمات
هستندکه به من می آیند
تنهاتن پوشی که
این روزها دارم
اگر می دونستی چقدر تنهام برام اشک می ریختی
و اگر می دانستی که همیشه اشک می ریزم هرگز تنهام نمی زاشتی
. . تنهایی یعنی من یه موبایل دارم که صدای زنگشو یادم نمیاد... . . . .
نـــوش می کنم
سیـــگار...
ودکـــا...
و تلخــی رفتنت را...
جهـنم را شـش دانگ می خـرم......!
سیگار بهانه است...
و من بــــــاز...
عمیق تر پک می زنم...
تا خاکستر کنم...
روزهای بر باد رفته ام را~!
خسته ام مثل در آغوش کسی جا نشدن
حس غمگین هم آغوشی و ارضا نشدن...
زیر چتری که در دستش دارد، روی نیمکت روبروی من نشستهای.
شاید فقط نور سیگار من از آنجا معلوم باشد. ولی تو آنرا هم نمیبینی.
نیمکتم در تاریکی قرار دارد.
با هم به چیزی گوش میدهید. نمیدانم از آهنگ لذت میبری یا از باران یا از شب یا از او!
اگر جای او بودم در آغوشت میگرفتم تا سردت نشود.
... آن ترانه هنوز تمام نشده است.سکوت کرده اید و گوش میکنید.سکوت کرده ایم و نگاه میکنیم، من و سیگارم که حالا خیس شده است و خاموش.
ترانه تمام میشود.صورتش را نگاه میکنی و او به خود میبالد!
باران شدت گرفته است. دستت را میگیرد و میروید. سیگاری روشن میکنم.
اینجا هنوز تاریک است.
من و سیگار به صدای باران گوش میدهیم.
خیس میشویم.
خاموش میشویم.
تاریک میشویم!!!
گاهي تنهاييم آنقدر قيمتي است،در نمي گشايم حتي براي تو که
سال ها
منتظر آمدنت بودم.
عشقم رفت منو تنها گذاشت ....
چرا؟
غم ها نمي دانند که من غمگين ترين غمناک دنيايم,
بيا اي دوست با من باش که من......
تنها ترين تنهاي دنيايم
قرار نبود تنهــــــــا بري
قرار نبود جــدا بشيــــــــم
قرار نبود يه خواب خوش تو اين همه رويــا باشي
قرار نبود تو اين قفس بمونم چشم انتظار،
بري با عشق خودت من بي خبر از اين قرار
قرار نبود اين عشق پاک به دست تـو بشه حروم
تـو باشي سهم آسمون من اسير دست باد
نگاهم پر شده است از تنهایی، صدایم را بغض تنهایی گرفته و
دست هایم قلم را که می گیرد تنها از تنهایی می نویسد من
همانم که تنهاترینم حتی سایه هم ندارم همانی که نگاهش را
هیچ نگاهی بدرقه نکرد و ترنم دلتنگی ام گوش فلک را پراز
تنهایی کرده است.
وقت رفتنت از یادم نمیره
تو مثله ابر بهار گریه میکردی
ولی من اشکامو قایم کردم
...
و اونارو برای شبهای بی تو بودن
گذاشتم از اون شب به بعد
... من هر شب به یاد تو گریه کردم
ولی تو نفهمیدی که چه راحت
منو تنها گذاشتی...
يه وقتايي هست
ميبيني فقط خودتي و خودت ... !
دوســـت داري ،
همـــدرد نداري ...
خانـــواده داري ،
حمــــايت نداري ...
عشــق داري ،
تکـــيه گاه نداري ...
مثل هميشه ؛
هــمه چي داري و هــيچي نداري!!
سالها میگذرد
از شب تلخ وداع
از همان شب كه تو رفتی
و به چشمان پر از حسرت من
خندیدی
تو نمیدانستی
تو نمی فهمیدی
كه چه رنجی دارد
با دل سوخته ای سر كردن
رفتی و از دل من
روشنایی ها رفت
لیك بعد از ان شب
هر شبم را شمعی
روشنی می بخشید
بر غمم می افزود
جای خالی تو را میدیدم
می كشیدم آهی
از سر حسرت و می خندیدم
به وفای دل تو
و به خوش باوری
این دل بیچاره خود
ناگهان یاد تو می افتادم
باز می لرزیدم
گریه سر می دادم
خواب می دیدم من
كه تو بر میگردی
تا سر انجام شبی سرد و بلند
اشك چشمان سیاهم خشكید
آتش عشق تو
خا كستر شد
یاد تو در دل من
پرپر شد
اندكی بعد گذشت
اینك این من...تنها...
دستهایم سرد است
قدرتم نیست دگر...
تا كه شعری گویم
گر چه تنها هستم
نه به دنبال توام
نه تو را می جویم
حال می فهمم من...
چه عبث بود آن خواب
كاش می دانستم
عشق تو می گذرد
تو چه آسان گفتی
دوستت دارم را
و چه آسان رفتی...
كاش می فهمیدی
وسعت حرفت را
آه...افسوس چه سود
قصه ای بود و نبود...
من امشب سرخوش ديوانه و مست و غزل خوانم
به جام مي پناه آورده ام از غم گريزانم
گر از ميخانه باز آيم مرا غم باز ميجويد
رويد اي دوستان رويد اي دوستان
من گوشه ی ميخانه ميمانم
به مستي پاي در ميدان غم بنهاده ام امشب
مخند اي رهگذر بر من
اگر افتاده و خيزانم امشب
دلم از نبودنت پر است ، آنقدر که اضافه اش از چشمانم میچکد !
یک برگ دیگر از تقویم عمرم را پاره می کنم
امروز هم گذشت
با مرور خاطرات دیروز
با غم نبودنت..و سکوتی سنگین
و من شتابان در پی زمان بی هدف
فقط میروم ..فقط میدوم
یاسها هم مثل من خسته اند از خزان و سرما
گرمی مهر تو را میخواهند
غنچه های باغ هم دیگر بهانه میگیرند
میان کوچه های تاریک غربت و تنهایی
صدای قدمهایت را می شنوم اما تو نیستی
فقط صدایی مبهم
قول داده بودی برایم سیب بیاوری
سیب سرخ خورشید
سیب سرخ امید
یادت هست؟؟؟
و رفتی و خورشید را هم بردی
و من در این کوچه های تنگ و تاریک
سرگردانم و منتظر
برگی از زندگی ام را ورق میزنم
امروز به پایان دفترم نزدیکم
انگار ديگر روزي نمانده براي زندگي ، انگار ديگر دنياي من بن بست شده ، راهي ندارم براي فرار از غمهايم…
اين هم جرم من بود از اينکه برايت مثل ديگران نبودم، کسي بودم که عاشقانه تو را دوست داشت ،دلي داشتم که واقعا هواي تو را داشت ….
ديگرگذشت ، حالا تو نيستي و من جا مانده ام ، تو رفته اي و من بدون تو تنها مانده ام ، تو نيستي و من اينجا سردرگم و بي قرار مانده ام….
فکر دل دادن و دلبستن را از سرم بيرون ميکنم ، هر چه عشق و دوست داشتن است را از دلم دور ميکنم،اگر از تنهايي بميرم هم دلم را با هيچکس آشنا نميکنم….
ديگر بس است ، تا کي بايد دلم را بدهم و شکسته پس بگيرم، تا کي بايد براي اين و آن بميرم؟
در حسرت يک لحظه آرامشم ، دلم ميخواهد براي يک بار هم که شده شبي را بي فکر و خيال بخوابم…
تو هم مثل همه ، هيچ فرقي نداشتي ، هيچ خاطره ي خوبي برايم جا نگذاشتي ،حالا که رفتي ، تنها غم رفتنت را در قلبم گذاشتي….
گرچه از همان روز اول ميخواستمت ، گرچه برايم دنيايي بودي و هنوز هم گهگاهي ميخواهمت ، اما ديگر مهم نيست بودنت ، چه فرقي ميکند بودن يا نبودنت؟
سوز عشق تو هنوز هم چهره ام را پريشان کرده ، دلم اينجا تک و تنها راهش را گم کرده ، اين شعر را براي تو نوشتم بي پرده ، هنوز هم دلت نيامده و خيالت ، خيال مرا پريشان کرده ….
ذهنم پر از تو و خالي از ديگران است ، اما کنارم خالي از تو و پر از ديگران است !
SiNgLe Single Single Single Single Single Single Single SiNgLe
این پست ثابتمه
سیستم تبادل لینکم کار میکنه
کاش مي فهميدي براي اين که تنهايم تو را نميخواهم ؛ برعکس .... براي اين که ميخواهمت ؛ تنهايم
هر بار که می خواهم به سمتت بیایم، یادم می افتد که دلتنگی بهانه خوبی برای تکرار یک اشتباه نیست …!
تمام سعیمو میکنم دیگه اشتباه نکنم...!!!
هيچ فکر نميکردم که وقتي گفتم برو!
بروي و مرا تنها بگذاري...
گفتي زمان همه چيز را حل مي کند!
اين همه آشوب به راه انداخته اي و رفته اي که کاري دست زمان داده باشي!
از تنهایی گریزی نیست بگذار آغوشم برای همیشه یخ بزند
نمیخواهم کسی شال گردن اضافی اش را دور گردنم بیاندازد..
زندگي اتفاق غمگيني است ، وقتي تنهايي ات سالها از تو بزرگتر باشد!.
پی نوشت:بازم امروز من بودمو خدامو قلیونم + اهنگای معین ک
دیوونم کردن
واقعا چه حسیه این تنهایی ها هم خوبه هم بد!!!
مي نوازم براي دلتنگي هايم
امروز من و گيتار خسته ام
احساس را فرياد خواهيم زد
چه غمگينانه مي نوازد امروز
گيتار خاک گرفته ي من
از اعماق وجودم
احساس ژرفي را فرياد خواهم زد
اين دوست داشتن ابديست
و چه احساس قشنگيست
با تو تا هميشه ماندن
صدايم را مي شنوي اين منم
شاهزاده سرزميني افسون شده
و هرگز فراموش نکن
من اينجا تنها در آستانه مرگ هم
فقط يک چيز خواهم گفت
دوستت دارم براي هميشه
واست بی تابم و بی خوابم و می دونی دلتنگم
واست میمیرم و درگیرم و با دنیا در جنگم
منو تنها نذار از روزگار با این که دل خستم
واست دیوونم و میمونم و تا آخرش هستم
داره میباره بارون و تو نیستی
شده این خونه زندون و تو نیستی
چقدر حسِ بدیه حسِ تنهایی
دارم میشکنم آسون و تو نیستی
دارم از بین میرم توی این خاموشی
کاش میشد میبردی منو با آغوشی
نمیشه با نبودت ساده سر کرد
نمیشه سالم از این غم گذر کرد
داره میباره بارون و تو نیستی
شده این خونه زندون و تو نیستی
چقدر حسِ بدیه حسِ تنهایی
دارم میشکنم آسون و تو نیستی
اگر روزی کسی از من بپرسدکه دیگر
قصدت از این زندگی چیست؟
به او گویم که چون میترسم از مرگ
مرا راهی بغیر از زندگی نیست
اگر زیستن را دوست میداشتم هنگام تولد گریه نمیکردم
اینروزا تنها چیزیکه هر روز باهامه قلیونمه
تنهاییم را به گردن هیچکس نمی اندازم
گردن هیچکس تاب این همه سنگینی را ندارد!
در تنهایی هایم نیز به یاد توام
زیرا تو تمام تنهایی هایم هستی . . .
چه زيباست به ياد تو با چشمهاي خسته گريستن
چه زيباست هميشه در تنهايي تو را حس کردن
چه زيباست در خيال با تو زندگي کردن
عزيزم نام تو بر قلبم خالکوبي شده تا فراموشت نکنم
عزيزم همچون نفس کشيدن تو را به خاطر مي سپارم
يک روز ديگر هم بدون تو گذشت ...